پدرم فقط ۴۱ سال داشت که در اثر سانحه تصادف مرگ مغزی شد و تیم پزشکی موضوع اهدای عضو را با مادرم مطرح کردند.
این جملات بخشی از درد و دلهای حدیث از روستای بوای سفلی از توابع شهرستان سوق در استان کهگیلویه و بویراحمد است.
در این گزارش رایحه گفتگوی دوستانه ای با حدیث یکی از بچه های تحت حمایت رایحه انجام داده که در ادامه می خوانیم.
رایحه: لطفا خودتان را معرفی کنید و بگویید چطور با رایحه آشنا شدید؟
حدیث: حدیث هستم ۱۷ ساله از روستای بوای سفلی در استان کهگیلویه و بویراحمد، دو خواهر دارم یکی دانشجوست و دیگری ۱۴ ساله است. مادرم هم برای مردم نان می پزد و از طریق نان پختن و حمایت رایحه و کمیته امداد امرار معاش می کنیم و مدتی است از طریق یکی از همراهان رایحه شهرستان سوق با رایحه آشنا شدم.
رایحه: چه سالی این اتفاق برای پدر افتاد؟
حدیث: مهر ماه سال ۹۵ بود که پدرم تصادف کرد و پس از چند روز در بیمارستان تشخیص مرگ مغزی داده شد و تیم پزشکی تصمیم به اهدای عضو گرفتند و این موضوع را با مادرم مطرح کردند.
باور این مسئله که مادرم در چنین شرایطی تصمیم گیرنده نهایی بود خیلی سخت بود و از طرفی انگیزه حیات بخشیدن به چند همنوع و دعای خیر آنها برای آرامش روح پدرم، موضوع دیگری بود.
تیم پزشکی با مادرم صحبت کردند و مادرم پس از چند روز عزم خود را جزم و تصمیم نهایی را گرفت و بالاخره پذیرفت و به این ترتیب شش عضو از اعضای بدن پدرعزیزم به ۶ نفر اهدا شد.
رایحه: چه اعضایی اهدا شد و آیا افرادی که پیوند اعضا شدند را می شناسید؟
حدیث: دو کلیه، کبد، قرنیه و چشمها به ۶ نفر اهدا شد و عمل پیوند برای بیماران انجام شد. نه متاسفانه افرادی گیرنده اعضا رو نمی شناختیم من اون زمان سن پایینی داشتم. شاید کار خاصی از دست ما برنمی آمد اما من خودم سعی کردم حداقل کمتر بهانه گیری کنم و ناراحتیم را جلوی مادرم بروز ندهم. مادرم گفت که این ها هدیه هستند از طرف پدرم به خاطر امام حسین، چون عمل اهدا و پیوند اعضا در ماه محرم انجام شد و نزدیک عاشورا بود و نمی خواستیم کسی خودش را مدیون ما بدونه، ولی می دانم با توجه به روحیات پدرم، او هم به این کار راضی بود، پدرم خیلی مهربان و خوش برخورد بود و همیشه می گفت بزرگترین و بهترین نعمت سلامتی است و حالا که خودش نبود حتما خوشحال می شد که به چند نفر حیات بخشیده است.
رایحه: زمانی که پدر زنده بود وضعیت زندگیتان چگونه بود؟
حدیث: پدرم کارگر بود و زندگی معمولی داشتیم ما سعی می کردیم به فکر وضعیت مالی خانواده هم باشیم و در مخارج صرفه جویی می کردیم و الان هم تلاش می کنم که از راه درس خواندن بتونم موفق بشم و مادرم را خوشحال کنم تا کمتر به خاطر ما سختی بکشد.
رایحه: از رایحه چه انتظاری داری؟
حدیث: از رایحه بابت همه حمایت ها واقعا ممنونم.
چون یک دانش آموز کنکوری هستم به جزوه و کتاب های کمک درسی نیاز دارم. خواهرم هم دانشجوست و او هم به حمایت تحصیلی نیاز دارد. مشکل دیگر ما این است که بخشی از خانه ما نیاز به تعمیر اساسی دارد که اگه در این زمینه هم رایحه بتونه کمک کنه تا تعمیرش کنیم ممنون میشم.
بدون دیدگاه